نویسه جدید وبلاگ
نام کاراکتر اصلی : پیتر پارکر
لقب : Spiderman
قابلیت ها : با قدرت ابرانسان، سرعت، هوش و سرعت عکسالعمل بالا و شخصیت شوخ
متولد : دنیای مارول
بدون
شك محبوبترین ابرقهرمان انتشارات مارول كاميكس كه به عقیده بسیاری از
كارشناسان مجلات مصور یكی از شناختهشدهترین مظاهر تخیلی عصر معاصر به
شمار میرود، اسپايدرمن است. او به سختی وارد عالم کمیکاستریپ شد. سال
1962 بود كه استن لی سردبیر انتشارات مارول به فكرش رسید تا به كمك طراحی
نابغه به نام استیو دیتكو كاراكتري جدید خلق كند كه با دیگر شخصيتهايشان
تفاوت عمدهای داشته باشد. او نزد رییس وقت مارول يعني مارتين گودمن رفت
تا موضوع را با وی در میان بگذارد. اما رییس به او گفت: "اولا، تو
نمیتوانی اسم یك قهرمان کمیکاستریپی را اسپايدرمن، بگذاری؛ چرا که مردم
از عنكبوت نفرت دارند. ثانیاً قهرمان نمیتواند یك نوجوان كم سن و سال
باشد. نوجوانان فقط باید دستیار باشند. همین و بس". بدین ترتیب ایده استن
لي با استقبال چندانی از سوی كله گندههای مارول رو به رو نشد اما او امید
خود را از دست نداد. تا این که موقعیتی مناسب فراهم آمد. یكی از مجلات
مارول با نام "فانتزی شگفتانگیز" (Amazing Fantasy) فروش خوبی نداشت و
مارول ديگر نميخواست آن را چاپ كند. قرار شد شماره آخر مجله مذكور (شماره
15) را استن لی بنویسد. معمولاً ناشر اهمیتی به محتویات شماره پاياني یك
مجله كم فروش نمیدهد، در نتيجه استن لی از فرصت استفاده كرد و داستان
"اسپايدرمن" را در آن گنجاند. چند ماه بعد، وقتی آمار مجلات برگشتی به دست
مارول رسید، معلوم شد كه همان شماره ركورد فروش را شكسته است! گودمن در
حالی كه از خوشحالی خنده بر لب داشت، نزد استن لی آمد و گفت: "استن! یادت
میآید چقدر از ایده اسپايدرمنت خوشم آمده بود؟! اگر جای تو بودم يك سری
ماهانه از این شخصیت با حال در میآوردم!". بدین ترتیب اسطوره اسپايدرمن
آغاز شد و از آن زمان تا به حال علاقمندان با خواندن کمیکاستریپهای این
قهرمان دوستداشتنی، پا به دنیایی سرگرمکننده گذاشتهاند كه شالودهاش را
از سویی ماجراجویی و فانتزی و از سویی دیگر مضامین انسانی و مسئولیتپذیری
تشكیل ميدهند.
اما به راستی چه چيزي در شماره آخر "فانتزی شگفتانگیز" به چاپ رسيد كه توانست این چنین ذهن مخاطبان را به خود مشغول سازد؟ در حقيقت خوانندگان با نوجوانی دست و پا چلفتی و گوشهگير به نام پیتر پاركر آشنا شدند كه بسیار درسخوان و علاقمند به علم و دانش بود و به همين دليل از سوي همكلاسيهايش مورد تمسخر قرار ميگرفت. پيتر در كودكي يتيم شده بود و با عمو و زن عموي سالخوردهاش كه او را مثل فرزند خودشان بزرگ كرده و دوست ميداشتند، زندگي ميكرد. روزی او در یك آزمایشگاه توسط یك عنكبوت آغشته به مواد رادیو اكتيو گزیده شده و به طرز معجزهآسایی به نیروهای فوقبشري عنكبوت مانند دست مییابد و نام اسپایدرمن را برای خود بر میگزیند. پيتر ابتدا تصمیم میگیرد از تواناييهاي شگفتآورش در جهت كسب پول و شهرت استفاده كند؛ اما پس از آن كه بیتفاوتی و بيمسئوليتي او در برابر محیط فاسد پیرامون به مرگ غمانگیز عمویش به دست يك سارق میانجامد، به اشتباه خود پی برده و سوگند میخورد تا پایان عمر از ستمديدگان در مقابل زورگويان و جنايتكاران دفاع كند.
محبوبیت اسپايدرمن خیلی سریع عالمگیر شد و این محبوبیت علاوه بر پول، اعتباری تازه برای مارول به ارمغان آورد. در واقع اسپايدرمن تمام قوانین مرسوم و كلیشهای آن دوران را شكست و برخلاف ابرقهرمانان دیگر كه همیشه و از هر نظر ایدهآل و كامل بودند، در اغلب اوقات با مشكلات عدیده خانوادگی و اجتماعی مواجه بود و هیچ دل خوشی از قدرتهاي استثنايياش نداشت زيرا مجبور بود مدام با بیپولی دست و پنجه نرم كند و برای پرداخت قبض خدمات، اجارهخانه و خرج بیمارستان زن عموی مهربانش، مشكل داشت! او حتي چندین و چندین بار تصمیم گرفت حرفه سوپرقهرمانی را كنار بگذارد اما همواره در لحظه آخر و با به یاد آوردن حرفهای عمویش از این كار منصرف ميشد تا به مردم كمك كند، مردمي كه غالباً از او نفرت داشتند، زيرا جیمز جونا جیمسون، ناشر بداخلاق و خسیس روزنامه دیلی بیوگل با انتشار مقالاتی انتقادی، چهرهاي خبیث و فرصتطلب از او در افكار عمومي ساخته بود. تمام موارد مذكور باعث شد تا خوانندگان به راحتی با اسپايدرمن همذات پنداری كنند. او با قهرمانان دیگر فرق داشت. او نه بيگانهاي شكستناپذير بود كه از سیاره دیگری آمده باشد و نه میلیونری خوشگذران كه با تجهیزات پیشرفتهاش به جنگ تبهكاران شهر برود. او یكی از "ما" بود، یكی از مردم عادی كوچه و خیابان كه همواره سعی داشت كاری را كه درست است انجام دهد و اطرافیانش را از خود راضی نگه دارد، هر چند كه گاهي اوقات مرتكب اشتباه میشد و حسابي گند ميزد! از آن زمان تا به حال پیتر از هر نظر بزرگتر شده است. او به دانشگاه راه یافته، فارغالتحصيل شده، با مری جین دختر همسایه ازدواج كرده (البته چندي پيش مارول ازدواج آنها را به طرز احمقانه و غير قابلتوجيهي به هم زد!)، تراژدیهای بیشماری را پشت سر گذاشته و همواره سعی كرده تا در زندگی شخصياش به ثبات و آرامش دست یابد. با اين همه، جوهره وجودي و خصوصيات اخلاقي اسپايدرمن كه پيشتر به آنها اشاره شد تا حد زيادي دست نخورده باقي مانده و میتوان با اطمینان ادعا كرد كه او تا ابد مجبور است با چالشهای ریز و درشتي دست و پنجه نرم كند، اما مطمئناً بر تمام آنها فایق خواهد آمد، زيرا بیش از هركس دیگری میداند كه "قدرت زیاد، مسئولیت زیادی به همراه دارد".
دوازده مرد خبیث!
در ادامه 12 نفر از معروف ترین دشمنان اسپایدرمن
که نزدیک به پنج دهه او را در کمیک استریپ ها عذاب دادهاند، میپردازیم.
این افراد را اصطلاحاً "ابر خبیث" (Supervillain) می نامند. به عقیده
بسیاری از کارشناسان، اسپایدرمن دارای معروفترین و باحالترین شخصیت های
منفی در دنیای کمیک استریپ است (البته یقینا خود اسپایدرمن به این مسئله
افتخار نمی کند!) شاید از این حیث تنها دشمنان بتمن باشند که به گرد پای
دشمنان اسپایدرمن برسند. با وجود آن که بسیاری از دشمنان شوالیه سیاه پوش،
تجلی نمادین ایدهها و ذهنیتهایی مثل معما، کمدی، دوگانگی شخصیتی، ترس،
گیاهان، سرما و غیره هستند، اما منشا اکثر دشمنان اسپایدرمن، ریشه در حوادث
علمی یا سوء استفاده از علم و فن آوری دارند و به همین دلیل در موازات
منشا خود او قرار میگیرند. معمولا این دشمنان درست مثل قهرمان عنکبوتی ما،
نیرو ها یا لباس هایی دارند که نشان دهنده ی حیوان خاصی است. آنها علاوه
بر داشتن این نیرو های مخرب اما جذاب، پیچیدگی های شخصیتی منحصر به فردی
نیز دارند كه رمز جاودانگی آنها است. دست آخر این که، تنوع شگرفی در در
دشمنان اسپایدرمن به چشم میخورد: خلافکاران عادی، جانیان خطرناك، تشنگان
قدرت، دانشمندان یا نوابغ دیوانه، روسای سازمانهای جنایتكاری و حتی
هیولاهای فضایی! نكته دیگر اینكه، اكثر دشمنان معروف اسپایدرمن در سالهای
ابتدایی دهه 60 میلادی و به دست "استن لی" و "استیو دیتكو" خلق شدند ولی
همچنان به عنوان شناختهشدهترین دشمنان اسپایدرمن به شمار میروند.
(لازم به ذكر میباشد كه ترتیب معرفی این دوازده شخصیت خبیث بر طبق زمان ظاهر شدن آنها در کمیک استریپ های اسپایدرمن است).
1- آفتابپرست (Chameleon)
نخستین حضور در داستان های اسپایدرمن: شماره 1 مجله The Amazing Spider-Man (مارس 1963)
خالقین: "استن لی" و "استیو دیتكو"
نام واقعی: دیمیتری اسمردیاکف
"
آفتابپرست" نخستین ابر خبیثی بود که اسپایدرمن با او رو به رو شد. او یک
جاسوس روسی است که استعداد خاصی در تغییر قیافه دارد. او در ضمن برادر
ناتنی "کریون شکارچی" (Kraven the Hunter)
یکی دیگر از دشمنان کلاسیک اسپایدرمن است و پس از مرگ (موقتی) او سعی کرد
از اسپایدرمن انتقام بگیرد. در هر حال آفتابپرست میتواند خود را به چهره
هر فرد دیگری درآورد و به همین دلیل بارها برای اسپایدرمن یا اطرافیان او
پاپوش دوخته است!
2- کرکس (Vulture)
نخستین حضور در داستان های اسپایدرمن: شماره 2 مجله The Amazing Spider-Man (می 1963)
خالقین: "استن لی" و "استیو دیتكو"
نام واقعی: ادریان تومز
"كركس"
(یا "والچر") پیرمردی بود كه در رشته مهندسی الكترونیك تخصص داشت اما پس
از خیانت شریک تجاریاش به جنایت روی آورد. او یک دستگاه ضد جاذبه و بال
های کرکس اختراع کرد تا بتواند مثل یک پرنده پرواز کند و به اهداف شوم خود
برسد. او اغلب اوقات به دنبال یافتن راهی است تا دوباره جوان شود. (البته
خلافكاران دیگری نظیر "بلكی دراگو" نیز در نقش كركس ظاهر شده و با
اسپایدرمن دشمنی كردهاند).
3- دکتر اختاپوس (Dr. Octopus)
نخستین حضور در داستان های اسپایدرمن: شماره 3 مجله The Amazing Spider-Man (جولای 1963)
خالقین: "استن لی" و "استیو دیتكو"
نام واقعی: اتو اكتاویس
"دكتر
اختاپوس" یک دانشمند برجسته بود که از چهار بازوی مکانیکی در آزمایش های
خود بهره میگرفت اما یک انفجار این بازو ها را به بدن او متصل کرد. او یکی
از اصلیترین و خطرناکترین دشمنان اسپایدرمن و مقصر مرگ جورج استیسی پدر
"گوئن استیسی" (عشق سابق و متوفی پیتر پارکر) محسوب میشود. دكتر اختاپوس
به شدت از اسپایدرمن تنفر دارد و حاضر است برای نابودی او دست به هر كاری
بزند. در ضمن او چندین بار و با مشاركت دیگر دشمنان خطرناك اسپایدرمن، گروه
موسوم به "شش خبیث" (Sinister Six) را تشكیل داده است.
4- مرد شنی (Sandman)
نخستین حضور در داستان های اسپایدرمن: شماره 4 مجله The Amazing Spider-Man (سپتامبر 1963)
خالقین: "استن لی" و "استیو دیتكو"
نام واقعی: ویلیام بیكر/فلینت ماركو
زمانی
که یک محکوم فراری در یک ساحل دور افتاده پنهان شده بود، به طور اتفاقی در
معرض یك آزمایش هستهای قرار گرفت و در نتیجه ملكولهای بدنش با شنهای
ساحلی پیوند خورد و به "مرد شنی" تبدیل شد. مرد شنی میتواند بدن خود را
به شكل اجسام گوناگون درآورد (البته در سالهای اخیر به قبلیت های بیشتری
دست یافته و مثلاً قادر شده نسخههای متعددی از خودش تولید كند). مرد شنی
کماکان به دشمنی با اسپایدرمن مبادرت دارد اما در گذشته چندین بار جرم و
جنایت را رها كرده تا آدم خوبی شود.
5- مارمولک (Lizard)
نخستین حضور در داستان های اسپایدرمن: شماره 6 مجله The Amazing Spider-Man (نوامبر 1963)
خالقین: "استن لی" و "استیو دیتكو"
نام واقعی: دكتر كرتیس كانرز
"مارمولك"
(یا "لیزارد") در اصل دانشمندی خوش طینت بود یکی از بازوهایش را در جنگ
از دست داده بود و از این رو با استفاده از DNA خزندگان یک سرم ساخت تا
شاید بتواند مثل مارمولک ها عضو قطع شدهاش را باز یابد اما در عوض به
مارمولكی بزرگ تبدیل شد. مارمولك بارها و بارها جان اعضای خانوده خود را به
خطر انداخته است ولی همواره توانسته شخصیت پلیدش را كنترل كند و به شكل
انسانی برگردد (البته اخیراً به نظر میرسد كه او كاملاً در برابر خوی وحشی
و حیوانی خود تسلیم شده است).
6- الکترو (Electro)
نخستین حضور در داستان های اسپایدرمن: شماره 9 مجله The Amazing Spider-Man (فوریه 1964)
خالقین: "استن لی" و "استیو دیتكو"
نام واقعی: مكس دیلون
"الكترو" مردی سرخورده با عقده حقارت بود که به طور تصادفی و هنگام کار روی خطوط برق، مورد اصابت رعد و برق قرار گرفت و متوجه شد که می تواند جریان الکتریسیته ای را که در وجودش به جریان افتاده، را کنترل و برعلیه دیگران استفاده كند. او از دشمنان نیرومند اسپایدرمن محسوب میشود ولی همیشه در مقابل او شكست خورده است. (او گاهی اوقات با ظاهری نسبتاً متفاوت در داستانهای اسپایدرمن ظاهر میشود).
7- میستریو (Mysterio)
نخستین حضور در داستان های اسپایدرمن: شماره 13 مجله The Amazing Spider-Man (ژوئن 1964)
خالقین: "استن لی" و "استیو دیتكو"
نام واقعی: کوئینتین بک
"میستریو"
یک بدلکار و متخصص ساخت افکتهای ویژه سینمایی به نام بود که تصمیم گرفت
از مهارت و تخصصاش برای رسیدن به اهداف خبیث و غیرقانونی استفاده كند. او
تواناییهای فوق بشری ندارد اما چندین دفعه توانسته با ایجاد توهم و
چالشهای ذهنی برای اسپایدرمن دردسر درست كند و او را تا مرز جنون بكشاند.
(البته افراد دیگری نظیر "دانیل بركهارت" نیز در نقش میستریو ظاهر شده و با
اسپایدرمن دشمنی كردهاند).
8- گرین گابلین (Green Goblin)
نخستین حضور در داستان های اسپایدرمن: شماره 14 مجله The Amazing Spider-Man (جولای 1964)
خالقین: "استن لی" و "استیو دیتكو"
نام واقعی: نورمن آزبورن
"گرین
گابلین" دشمن شماره یک اسپایدرمن محسوب میشود و بیش از هر فرد دیگری او
را زجر داده است. او در اصل یک دانشمند، کارخانهدار و شیمیدان جاهطلب به
نام "نورمن آزبورن" بود که به دلیل حادثهای دچار اختلالات ذهنی شده و به
نیروهای فوق بشری دست یافت. او پدر "هری آزبورن"، بهترین دوست پیتر پارکر
است و جزو معدود دشمنان اسپایدرمن میباشد که از هویت مخفی او آگاه است.
بدون
شک شرورانه ترین اقدام گرین گابلین به قتل رساندن "گوئن استیسی" بود. سپس
او به ظاهر در جدال با اسپایدرمن كشته شد، اما پس از دو دهه دوباره به عرصه
بازگشت (در طول غیبت او، پسرش هری به گرین گابلین دوم
بدل شد تا انتقام مرگ پدرش را از پیتر پاركر بگیرد). در سالهای اخیر گرین
گابلین توانسته مردم را فریب دهد و خودش را خیرخواه جامعه معرفی كند.
9- کینگ پین (Kingpin)
نخستین حضور در داستان های اسپایدرمن: شماره 50 مجله The Amazing Spider-Man (جولای 1967)
خالقین: "استن لی" و "جان رومیتا"
نام واقعی: ویلسون فیسک
"کینگ
پین"، قدرتمندترین رییس سندیکاهای جنایتکاری شهر نیویورک است و به همین
دلیل بارها با اسپایدرمن سر شاخ شده است و حتی چندی پیش دستور داد تا یک
قاتل حرفهای، زن عموی سالخورده پیتر پاركر را با تیر بزند. او نیروی فوق
بشری ندارد اما توان ذهنی و فیزیكی بسیار بالایی دارد و ادعا میكند كه
تمام بدنش از عضله تشكیل شده است. البته کینگ پین مدتهاست که دشمن اصلی
یكی دیگر از ابرقهرمانان مشهور مارول كامیكس یعنی "بی باک" (Daredevil) به حساب میآید.
10- هاب گابلین (Hobgoblin)
نخستین حضور در داستان های اسپایدرمن: شماره 238 مجله The Amazing spider-Man (ژوئن 1980)
خالقین: "راجر استرن" و "جان رومیتا جونیور "
نام واقعی: رادنیك کینگزلی
زمانی
که همگان می پنداشتند گرین گابلین مرده است، مردی پولدار اما فاسد و
بیرحم به نام "رادنیك کینگزلی" به تکنولوژی مرگبار او دست یافت و خودش را
"هاب گابلین" نامید. هاب گابلین بلافاصله سعی كرد با بهرهگیری از امكانات
خود به نفر اول سازمانهای جنایتكاری نیویورك تبدیل شود. او با هوشیاری فوق
العاده، هویت خود را تا سال ها مخفی نگه داشت ولی در نهایت و پس از كش و
قوسهای فراوان اسپایدرمن توانست او را شكست دهد و به زندان بیندازد.
11- ونوم (Venom)
نخستین حضور در داستان های اسپایدرمن: شماره 300 مجله The Amazing Spider-Man (آوریل 1988)
خالقین: "دیوید میكلینی" و "تاد مك فارلین"
نام واقعی: ادی براك
زمانی
که اسپایدرمن خود را از شر لباس مشکی رنگ و زنده فضایی خلاص کرد، این لباس
با مردی با نام "ادی براک" که یک خبر نگار بود و اسپایدرمن را باعث ناکامی
حرفه اش می پنداشت، پیوندی هم زیستانه بر قرار کرد و به یکی از دشمنان
خطرناک او به نام "ونوم" تبدیل شد. ونوم یکی از دشمنان بسیار محبوب و مدرن
ترین دشمن اسپایدرمن است. نیرو های او شباهتهای زیادی به اسپایدرمن دارند.
او تنها در مقابل آتش و صدا آسیب پذیر می باشد. ونوم هویت مخفی اسپایدرمن
را می داند و مدعی است که از بیگناهان محافظت میکند. (لازم به ذكر است كه
تا به حال افراد افراد دیگری نیز به جای ادی براك لباس ونوم را بر تن
كردهاند)
12- کارنیج (Carnage)
نخستین حضور در داستان های اسپایدرمن: شماره 361 مجله The Amazing Spider-Man (آوریل 1992)
خالقین: "دیوید میكلینی" و "مارک بگلی"
نام واقعی: کلتوس کاسدی
"کارنیج" ترکیبی از ونوم و یك قاتل زنجیرهای به نام "کلتوس کاسدی" است (کاسدی هم سلولی سابق ادی براک بود) و به همین دلیل ظاهر و نیروهایش خیلی به ونوم شباهت دارد ولی به مراتب نسبت به او بیرحمتر است و فقط از هرج و مرج و قتل عام لذت میبرد. اسپایدرمن اغلب برای شکست دادن او به کمک ونوم نیاز پیدا میکند. او چند سال پیش كشته شد ولی ظاهراً دوباره سرو كلهاش در داستانهای اسپایدرمن پیدا شده است.